آیه نور (فضایل اهلبیت)آیه نور از آیات معروف قرآن کریم است، که در سوره مبارکه نور آمده است؛ احادیث متعددی در ذیل این آیه شریفه وارد شده که فضائلی را برای اهلبیت (علیهمالسّلام) بیان میکند. ما در این نوشتار، فضیلت اهلبیت (علیهمالسّلام) در آیه نور را در منابع شیعه و اهلسنت را مورد بررسی قرار میدهیم. و با توجه به اینکه از نظر فقهای شیعه اعتبار احادیث، به صرف کتابهایی که آنها را نقل کردهاند نیست، بلکه به سند و محتوای آنهاست، اعتبار سه تفسیر «البرهان»، «نور الثقلین» و «بیان السعاده» در نزد شیعه را بیان خواهیم کرد. فهرست مندرجات۲ - فضایل اهلبیت در منابع ۳ - اثبات فضیلت اهلبیت در منابع شیعه ۳.۱ - روایت کتاب تفسیر قمی ۳.۱.۱ - بررسی سند ۳.۱.۱.۱ - علی بن ابراهیم قمی ۳.۱.۱.۲ - ابراهیم بن هاشم قمی ۳.۱.۱.۳ - عبدالله بن جندب ۳.۲ - روایات کتاب توحید صدوق ۳.۲.۱ - روایت اول ۳.۲.۱.۱ - بررسی سند روایت اول ۳.۲.۲ - روایت دوم ۳.۲.۳ - روایت سوم ۳.۳ - اثبات فضیلت اهلبیت در منابع اهلسنت ۳.۳.۱ - شخصیت ابنمغازلی از دیدگاه علمای اهلسنت ۴ - بررسی اعتبار تفسیر البرهان و نورالثقلین و بیانالسعاده ۴.۱ - تفسیر البرهان ۴.۲ - تفسیر نورالثقلین ۴.۳ - تفسیر بیانالسعاده ۵ - پانویس ۶ - منبع ۱ - مقدمهآیه نور از آیات معروف قرآن کریم است، که در سوره مبارکه نور آمده است: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْاَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَاَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ «زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْاَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ؛ خداوند نور آسمانها و زمین است و مَثَل نورش همانند چراغدانی است که در آن چراغی (پرفروغ) باشد، آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حبابی (شفاف و درخشنده) همچون ستارهای فروزان، چراغی که افروخته میشود از (روغن) درخت پربرکت زیتونی که نه شرقی است و نه غربی روغنش (آنچنان صاف و خالص است که) نزدیک است بدون تماس با آتش شعلهور شود نوری است بر فراز نوری؛ و خدا هرکس را بخواهد با نور خود هدایت میکند، و خدا برای مردم مثلها میزند و خداوند به هر چیزی داناست». احادیث متعددی در ذیل این آیه شریفه وارد شده که آنرا به اهلبیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تفسیر کردهاند. در واقع آیه شریفه نور، در صدد بیان فضائل اهل بیت (علیهمالسّلام) است. قبل از بیان این احادیث، توجه به یک مقدمه لازم است و آن اینکه از نظر فقهای شیعه اعتبار احادیث، به صرف کتابهایی که آنها را نقل کردهاند نیست، بلکه به سند و محتوای آنهاست. (این مسئله مسلّم و بدیهی است و در کتابهای مختلف رجالی بدان تصریح شده است.) ۲ - فضایل اهلبیت در منابعما در این نوشتار، فضیلت اهلبیت (علیهمالسّلام) در آیه نور را در دو بخش مورد بررسی قرار میدهیم. الف) فضیلت اهل بیت (علیهمالسّلام) در آیه نور در منابع شیعه. ب) فضیلت اهل بیت (علیهمالسّلام) در آیه نور در منابع اهلسنت. ۳ - اثبات فضیلت اهلبیت در منابع شیعهاحادیث فراوانی در کتابهای مهم روایی و تفسیری شیعه، آیه نور را به اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تفسیر نموده و این آیه را از فضائل ایشان برشمردهاند که از جمله آنها منابع زیر است: [۵]
قمی، علی بن ابراهيم، تفسیر قمی، ج۲، ص۱۰۲.
ما از میان انبوه روایات، تنها به ذکر چند روایت صحیح از دو کتاب تفسیر قمی و توحید صدوق اکتفا کرده و سپس سند آنها را نیز مورد بررسی قرار میدهیم. ۳.۱ - روایت کتاب تفسیر قمیمتن روایت، در تفسیر این آیه شریفه این است: «حدثنی ابی عن عبدالله بن جندب قال کتبت الی ابی الحسن الرضا (علیهالسّلام) اسال عن تفسیر هذه الآیة فکتب الی الجواب: اما بعد فان محمدا کان امین الله فی خلقه فلما قبض النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کنا اهل البیت ورثته فنحن امناء الله فی ارضه عندنا علم المنایا و البلایا وانساب العرب و مولد الاسلام و ما من فئة تضل ماة به و تهدی ماة به الا ونحن نعرف سائقها و قائدها و ناعقها و انا لنعرف الرجل اذا رایناه بحقیقة الایمان و حقیقة النفاق و ان شیعتنا لمکتوبون باسمائهم و اسماء آبائهم اخذ الله علینا و علیهم المیثاق یردون موردنا و یدخلون مدخلنا لیس علی ملة الاسلام غیرنا و غیرهم الی یوم القیامة، نحن آخذون بحجزة نبینا و نبینا آخذ بحجزة ربنا و الحجزة النور و شیعتنا آخذون بحجزتنا، من فارقنا هلک و من تبعنا نجا و المفارق لنا و الجاحد لولایتنا کافر و متبعنا و تابع اولیائنا مؤمن، لا یحبنا کافر و لا یبغضنا مؤمن و من مات و هو یحبنا کان حقا علی الله ان یبعثه معنا، نحن نور لمن تبعنا، و هدی لمن اهتدی بنا و من لم یکن منا فلیس من الاسلام فی شئ و بنا فتح الله الدین و بنا یختمه، و بنا اطعمکم الله عشب الارض، و بنا انزل الله قطر السماء، و بنا آمنکم الله من الغرق فی بحرکم و من الخسف فی برکم و بنا نفعکم الله فی حیاتکم و فی قبورکم و فی محشرکم و عند الصراط و عند المیزان و عند دخولکم الجنان، مثلنا فی کتاب الله کمثل مشکاة و المشکاة فی القندیل فنحن المشکاة فیها مصباح، المصباح محمد رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) " المصباح فی زجاجة " من عنصرة طاهرة " الزجاجة کانها کوکب دری یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیة ولا غربیة " لا دعیة و لا منکرة " یکاد زیتها یضئ و لو لم تمسسه نار " القرآن " نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الامثال للناس و الله بکل شئ علیم " فالنور علی (علیهالسّلام) یهدی الله لولایتنا من احب وحق علی الله ان یبعث ولینا مشرقا وجهه منیرا برهانه ظاهرة عند الله حجته حق علی الله ان یجعل اولیاءنا المتقین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا، فشهداؤنا لهم فضل علی الشهداء بعشر درجات و لشهید شیعتنا فضل علی کلّ شهید غیرنا بتسع درجات نحن النجباء و نحن افراط الانبیاء و نحن اولاد الاوصیاء و نحن المخصوصون فی کتاب الله و نحن اولی الناس برسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و نحن الذین شرع الله لنا دینه فقال فی کتابه: شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی اوحینا الیک - یا محمد. و ما وصینا به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب، قد علمنا و بلغنا ما علمنا و استودعنا علمهم و نحن ورثة الانبیاء و نحن ورثة اولی العلم و اولی العزم من الرسل ان اقیموا الدین (و لا تموتن الا و انتم مسلمون) کما قال الله (و لا تتفرقوا فیه و ان کبر علی المشرکین ما تدعوهم الیه) من الشرک من اشرک بولایة علی (علیهالسّلام) (ما تدعوهم الیه) من ولایة علی (علیهالسّلام) یا محمد (فیه هدی و یهدی الیه من ینیب) من یجیبک الی بولایة علی (علیهالسّلام) و قد بعثت الیک بکتاب فتدبره و افهمه فانه شفاء لما فی الصدور و نور.» «علی بن ابراهیم از پدرش، از عبدالله بن جندب روایت کرده است که گفت: در ضمن نامهای به امام رضا (علیهالسّلام) از ایشان راجع به تفسیر آیه نور (خداوند نور آسمانها و زمین است... و خدا به هر چیزی داناست) سؤال کردم. آن حضرت در پاسخ من چنین نوشتند: «همانا محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) امینِ خدا در میان خلق او بود، و چون پیامبر رحلت فرمود، ما اهل بیت وارثان او شدیم، بنابراین ما نیز امنای خدا در زمین هستیم، علم مرگها و بلاها و نَسبهای عرب و زادگاه اسلام نزد ماست. هیچ گروهی نیست که صد نفر را گمراه یا صد نفر را هدایت کند مگر آنکه ما میدانیم از کجا نشات میگیرد و رهبر و فتنهگر آن کیست، ما هر مردی را که میبینیم میفهمیم آیا براستی مؤمن است یا منافق. شیعیان ما به نام خود و نام پدرانشان (نزد ما) شناخته شده هستند. خدا از ما و از آنان (پیرامون ولایت) پیمان گرفته است، هر جا که ما از آن عبور کنیم، آنها نیز از آنجا عبور خواهند کرد و هر جا که ما واردش شویم، آنان هم وارد میشوند. جز ما و آنان، تا روز قیامت، کسی دیگر بر آیین اسلام نیست. ما به کمربند و مقام پیامبرمان تمسّک جستهایم و پیامبر ما به کمربند و مقام پروردگارمان و شیعیان ما به کمربند و مقام ما تمسّک جستهاند – و مقصود از کمربند و مقام، نور است- هر که از ما جدا شود هلاک گردد و هر که از ما پیروی کند نجات یابد و جدا شونده از ما و منکر ولایت ما کافر است و پیرو ما و دوستان ما مؤمن. هیچ کافری ما را دوست نمیدارد و هیچ مؤمنی دشمنمان نمیدارد، هر کس با دوستی ما از دنیا برود بر خداست که او را با ما برانگیزد. ما برای کسی که از ما پیروی کند نور و روشنایی هستیم، و برای هر کس که از ما راهنمایی بجوید راهنماییم، هر که از ما نباشد از اسلام بهرهای ندارد، خداوند دین را با ما آغاز کرده است و به ما ختم میکند، به برکت وجود ماست که خداوند گیاهان زمین را برای شما میرویاند، به برکت وجود ماست که خداوند از آسمان باران میفرستد، به برکت وجود ماست که خداوند شما را از غرق شدن در دریا و فرو رفتن در کام زمین نگه میدارد و به واسطه ماست که خداوند در زندگیتان و در قبرهایتان و در محشرتان، و در هنگام صراط و میزان و ورود به بهشت به شما فائده میبخشد. مثل ما در کتاب خدا، مثل چراغدانی است که درونش چراغ است، پس ما چراغدان هستیم که در آن چراغی باشد، و چراغ همان محمد رسول خداست، آن چراغ درون شیشه است از عنصری پاک و آن شیشه چونان ستاره درخشندهای است برافروخته از روغن درخت پر برکت زیتون که نه شرقی و نه غربی است یعنی نه نطفه ناپاک است و نه مجهول النسب. روغنش روشنی بخشد هر چند آتشی بدان نرسد (که مقصود از آتش قرآن است) نوری بر روی نور است و خدا هر کس را که بخواهد به نور خویش هدایت میکند و خدا برای مردم مثَلهایی میآورد و خدا به هر چیزی داناست. این نور، علی (علیهالسّلام) است و خداوند هر که را که دوست داشته باشد با ولایت ما راهنمایی میکند. بر خداست که دوستدار ما را با چهرهای تابان و برهانی روشن و حجتی آشکار نزد خود، برانگیزد، بر خداست که دوستان ما را در زمره پرهیزگاران و صدیقان و شهیدان و صالحان قرار دهد، و چه نیکو رفیقان و همدمانی هستند ایشان. شهدای ما بر سایر شهدا ده درجه برتری دارند و شهید شیعه ما بر شهید غیر ما نه درجه برتری دارد. ماییم برگزیدگان و ماییم بازماندگان پیامبران و فرزندان اوصیای پیامبران و ماییم شخصیتهای ویژه و نمونه در کتاب خدا. ما از همه مردم به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نزدیکتریم و این ما هستیم که خداوند دینش را برایمان مقرر کرده و در کتاب خود فرموده است: برای شما از دین، همان چیزی را مقرر کرد که به نوح سفارش کرد و آنچه را به تو وحی کردیم -ای محمد- و آنچه را به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم، به ما آموخت و آنچه را که باید بیاموزد به ما رساند و علوم این پیامبران را به ما سپرد و ما وارثان پیامبران هستیم و ما وارثان صاحبان علم و وارثان پیامبران اولوالعزم هستیم و آن سفارش این بود که دین را به پا دارید و جز بر اسلام نمیرید. چنانکه خداوند فرمود «و در دین پراکنده و فرقه فرقه نشوید، تحمل آنچه بدان دعوت میکنید بر مشرکان دشوار است» یعنی تحمل آنچه بدان دعوت میکنید، (ولایت علی (علیهالسّلام)) بر کسانی که به ولایت علی (علیهالسّلام) مشرک شدند دشوار است. ای محمد! هدایت در اوست و خداوند هر کس را که بدو باز گردد به سوی خود هدایت میفرماید. یعنی هر کس که دعوتِ تو یا ولایت علی (علیهالسّلام) را بپذیرد. (ای عبدالله بن جندب) این نامه را برای تو میفرستم، پس در آن نیک بیندش و سعی کن مطالب آن را بفهمی، چرا که مطالب آن شفا بخش سینهها و روشنگر دلهاست.» [۱۰]
قمی، علی بن ابراهیم، متوفای حدود ۳۲۹ق، تفسیر القمی، ج۲، ص۱۰۴، تصحیح، تعلیق و مقدمه:السید طیب الموسوی الجزائری، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
۳.۱.۱ - بررسی سنداسناد روایت را مورد بررسی قرار خواهیم داد. ۳.۱.۱.۱ - علی بن ابراهیم قمینجاشی درباره ایشان مینویسد: «علی بن ابراهیم بنهاشم ابو الحسن القمی، ثقة فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب» «علی بن ابراهیم بن هاشم کنیهاش ابوالحسن قمی است وی در نقل حدیث مورد وثوق است. ثابت، مورد اعتماد و دارای مذهب صحیح است» [۱۱]
ابنداود حلّی، حسن بن علی، متوفای ۷۴۰ق، رجال ابن داود، ص۱۳۵، تحقیق وتقدیم:سید محمد صادق آل بحر العلوم، نجف اشرف، مطبعة الحیدریة، ۱۳۹۲ ق.
۳.۱.۱.۲ - ابراهیم بن هاشم قمیمرحوم آیتالله العظمی خویی درباره ایشان میفرماید: «لا ینبغی الشک فی وثاقة ابراهیم بنهاشم» «در مورد وثوق بودن ابراهیم بن هاشم قمی جای هیچگونه شکی نیست» [۱۲]
خویی، ابوالقاسم، متوفای ۱۴۱۳ق، معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۹۱، مرکز نشر الثقافة الاسلامیه، پنجم، ۱۴۱۳ق.
علامه حلی میفرماید: «الارجح قبول قوله» «قبول گفتار ابراهیم بن هاشم ارجحیت دارد.» [۱۳]
حلّی، حسن بن یوسف، متوفای ۷۲۶ق، خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، ص۴۹، تحقیق:الشیخ جواد القیومی، مؤسسة نشر الفقاهة، اول، ۱۴۱۷ق.
جناب سید بن طاووس در کتاب فلاح السائل، پس از نقل روایتی که یکی از راویانش ابراهیم بن هاشم است، تصریح میکند: «رواة الحدیث ثقات بالاتفاق» «تمام راویان روایت (از جمله ابراهیم بن هاشم) به اتفاق همه بزرگان شیعه مورد وثوق و اطمینان هستند.» ۳.۱.۱.۳ - عبدالله بن جندبشیخ طوسی ایشان را ثقه میداند و تصریح میکند: عبدالله بن جندب: ثقة «عبدالله بن جندب مورد وثوق و اطمینان است» [۱۵]
طوسی، محمد بن حسن، متوفای ۴۶۰ق، الابواب (رجال طوسی)، ص۳۴۰، تحقیق:جواد القیومی الاصفهانی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی اول، ۱۴۱۵ق.
ابنداود حلی نیز مینویسد: «کان مجتهدا جلیل القدر ثقة قال له ابو الحسن علیه السلام: انی راض عنک و الله و رسوله و قال انه من المخبتین» «عبدالله بن جندب مجتهدی والامقام و مورد اطمینان بوده است امام علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام) درباره ایشان میفرمایند: قطعا من از تو رضایت دارم و خدا و رسول خدا نیز از تو رضایت دارند. در جای دیگر فرمودند: قطعا عبدالله بن جندب از فروتنان و متواضعان است.» [۱۶]
ابنداود حلّی، حسن بن علی، متوفای۷۴۰ق، رجال ابن داود، ص۱۱۷، مقدمه و تحقیق:سید محمد صادق آل بحر العلوم، نجف اشرف، مطبعة الحیدریة، ۱۳۹۲ ق.
افزون بر این توثیقات، مرحوم حرّ عاملی در انتهای کتاب وزین وسائل الشیعه، طریق روایت عبدالله بن جندب را از علی بن ابراهیم ذکر میکند که این ذکر طریق اعتبار روایت مورد بحث را کاملا تایید میکند. [۱۷]
حرّ عاملی، محمد بن الحسن، متوفای ۱۱۰۴ ق، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۳۰، ص۶۷، تحقیق:مؤسسة آل البیت (علیهمالسّلام) لاحیاء التراث، نشر:مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم، ۱۴۱۴ق.
بدینترتیب، روایت کتاب تفسیر قمی در تفسیر آیه نور به فضائل اهل بیت (علیهمالسّلام) از نظر سندی کاملا صحیح بوده و کوچکترین اشکالی بر آن وارد نیست. ۳.۲ - روایات کتاب توحید صدوقمرحوم صدوق در کتاب توحید پیرامون فضیلت اهل بیت در آیه نور، بابی را مطرح میکند تحت عنوان: «تفسیر قول الله عزّوجلّ: الله نور السماوات والارض» و در ضمن آن باب روایاتی را در اینباره نقل میکند. ما به ذکر سه روایت از آن روایات میپردازیم. ۳.۲.۱ - روایت اول«حدثنا ابراهیم بن هارون الهیتی، قال: حدثنا محمد بن احمد بن ابی الثلج، قال: حدثنا جعفر بن محمد بن الحسین الزهری، قال: حدثنا احمد بن صبیح قال: حدثنا ظریف بن ناصح، عن عیسی بن راشد، عن محمد بن علی بن الحسین (علیهمالسّلام) فی قوله (عزّوجلّ): (کمشکاة فیها مصباح)، قال: المشکاة نور العلم فی صدر النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) (المصباح فی زجاجة) الزجاجة صدر علی علیه السلام، صار علم النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) الی صدر علی (علیهالسّلام) (الزجاجة کانها کوکب دری یوقد من شجرة مبارکة) قال: نور، (لا شرقیة ولا غربیة) قال: لا یهودیة ولا نصرانیة (یکاد زیتها یضئ ولو لم تمسسه نار) قال: یکاد العالم من آل محمد (علیهمالسّلام) یتکلم بالعلم قبل ان یسال، (نور علی نور) یعنی: اماما مؤیدا بنور العلم والحکمة فی اثر امام من آل محمد علیهم السلام، وذلک من لدن آدم الی ان تقوم الساعة. فهؤلاء الاوصیاء الذین جعلهم الله (عزّوجلّ) خلفاءه فی ارضه وحججه علی خلقه لا تخلو ا الارض فی کل عصر من واحد منهم علیهم السلام». ابراهیم بن هارون هیتی از محمد بن احمد بن ابیالثلج از جعفر بن محمد بن الحسین الزهری از احمد بن صبیح از ظریف بن ناصح عیسی بن راشد از امام محمد باقر (علیهالسّلام) درباره آیه شریفه (مانند چراغدانی که در آن چراغ است) نقل میکند که آن حضرت فرمود: چراغدان نور علم در سینه نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است (چراغ در شیشهای هست) شیشه سینه امام علی (علیهالسّلام) است. علم نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به سینه علی (علیهالسّلام) وارد شده (شیشه مانند ستاره درخشانی است که از درخت پر برکتی نور میگیرد) و آن نور است. (نه شرقی و نه غربی است) یعنی نه یهودیت و نه مسیحیت است (نزدیک است که روغن آن نور دهد هرچند آتشی بدان نرسیده باشد) یعنی نزدیک است که عالم آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علم را بیان کند قبل از اینکه از او سوال شود. (نوری بر نور است) یعنی امامی مویّد به نور علم و حکمت در پی امام دیگری از آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و آن از زمان حضرت آدم تا زمان قیامت است. پس آنها اوصیاء هستند که خداوند آنها را جانشینان خود در زمین و حجتهای خود بر مخلوقاتش قرار داد. زمین در هیچ زمانی از یکی از آنها خالی نخواهد ماند.» [۱۸]
صدوق، محمد بن علی، متوفای ۳۸۱ق، التوحید، ص۱۵۸، تصحیح و تعلیق:سیدهاشم حسینی تهرانی، قم، انتشارات جامعه مدرسین، بی تا.
۳.۲.۱.۱ - بررسی سند روایت اولابراهیم بن هارون: مرحوم آیة اللهالعظمی خویی درباره او مینویسد: «ابراهیم بن هارون الهیتی: من مشایخ الصدوق» «از اساتید حدیثِ شیخ صدوق است» [۱۹]
خویی، ابوالقاسم، متوفای ۱۴۱۳ق، معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۸۹، مرکز نشر الثقافة الاسلامیه، پنجم، ۱۴۱۳ق.
محمد بن احمد: مرحوم نجاشی دربارهاش مینویسد: «محمد بن احمد بن ابی الثلج: ثقة، عین کثیر الحدیث» «محمد بن احمد بن ابیالثلج مورد وثوق، معتمد، سرشناس و دارای حدیث بسیار است.» [۲۰]
نجاشی، احمد بن علی، متوفای ۴۵۰ق، فهرست اسماء مصنفی الشیعة (رجال النجاشی)، ص۳۸۱، قم، انتشارات اسلامی، پنجم، ۱۴۱۶ق.
جعفر بن محمد بن الحسین: مرحوم نجاشی درباره او نیز مینویسد: «جعفر بن محمد بن الحسین: کان وجها فی الطالبیین متقدما و کان ثقة فی اصحابنا سمع و اکثر و عمر و علا اسناده» «در بین طالبیین چهره موجّه و شناخته شدهای بود و در بین اصحاب ما مورد وثوق است. دارای حدیث فراوان، عمر طولانی و اسناد عالی است». [۲۱]
نجاشی، احمد بن علی، متوفای ۴۵۰ق، فهرست اسماء مصنفی الشیعة (رجال النجاشی)، ص۱۲۲، قم، انتشارات اسلامی، پنجم، ۱۴۱۶ق.
احمد بن صبیح: مرحوم نجاشی دربارهاش مینویسد: «احمد بن صبیح: کوفی، ثقة» «اهل کوفه و مورد وثوق است» [۲۲]
نجاشی، احمد بن علی، متوفای ۴۵۰ق، فهرست اسماء مصنفی الشیعة (رجال النجاشی)، ص۷۸، قم، انتشارات اسلامی، پنجم، ۱۴۱۶ق.
ظریف بن ناصح: مرحوم نجاشی دربارهاش مینویسد: «ظریف بن ناصح: کان ثقة فی حدیثه، صدوقا» «در نقل حدیث مورد وثوق و بسیار راستگوست» [۲۳]
نجاشی، احمد بن علی، متوفای ۴۵۰ق، فهرست اسماء مصنفی الشیعة (رجال النجاشی)، ص۲۰۹، قم، انتشارات اسلامی، پنجم، ۱۴۱۶ق.
عیسی بن راشد: مرحوم نجاشی دربارهاش آورده است: «عیسی بن راشد: ثقة» «مورد وثوق است» [۲۴]
نجاشی، احمد بن علی، متوفای ۴۵۰ق، فهرست اسماء مصنفی الشیعة (رجال النجاشی)، ص۲۹۵، قم، انتشارات اسلامی، پنجم، ۱۴۱۶ق.
در میان این راویان، تنها «ابراهیم بن هارون الهیتی» در منابع رجالی به وثاقتش تصریح نشده و البته وی از مشایخ مرحوم صدوق است و از نظر ایشان مورد وثوق میباشد که در روایت سوم به آن خواهیم پرداخت. ۳.۲.۲ - روایت دوم«و قد روی عن الصادق (علیهالسّلام) انه سئل عن قول الله (عزّوجلّ): (الله نور السماوات و الارض مثل نوره کمشکاة فیها مصباح) فقال: هو مثل ضربه الله لنا، فالنبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و الائمة صلوات الله علیهم اجمعین من دلالات الله وآیاته التی یهتدی بها الی التوحید و مصالح الدین و شرائع الاسلام و الفرائض و السنن، و لا قوة الا بالله العلی العظیم». «و از امام صادق (علیهالسّلام) پیرامون آیه شریفه نور سوال شد آن حضرت فرمود: این آیه مثَلی است که خدا برای ما بیان کرده است پس پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و ائمه (صلواتاللهعلیهماجمعین) از دلائل و نشانههای خدا هستند که خدا بوسیله آنها به سوی توحید، مصالح دین، برنامههای اسلام و واجبات و مستحبات هدایت میفرماید و هیچ قدرت و نیرویی نیست مگر به قدرت و نیروی خدای بلند مرتبه و بزرگ» [۲۵]
صدوق، محمد بن علی، متوفای ۳۸۱ق، التوحید، ص۱۵۷، تصحیح و تعلیق:سیدهاشم حسینی تهرانی، قم، انتشارات جامعه مدرسین، بی تا.
۳.۲.۳ - روایت سوممرحوم صدوق بعد از اینکه در روایت قبل آیه را به اهل بیت (علیهمالسّلام) تفسیر مینماید، برای تائید این مساله به روایت «ابراهیم بن هارون الهیتی» استناد میکند و چنین میگوید: «و تصدیق ذلک ما حدثنا به ابراهیم بنهارون الهیتی بمدینة السلام، قال: حدثنا محمد بن احمد بن ابی الثلج، قال: حدثنا الحسین بن ایوب، عن محمد بن غالب عن علی بن الحسین، عن الحسن بن ایوب، عن الحسین بن سلیمان، عن محمد بن مروان الذهلی عن الفضیل بن یسار، قال: قلت لابی عبدالله الصادق (علیهالسّلام): (الله نور السماوات والارض)؟ قال: کذلک الله عز وجل، قال: قلت: (مثل نوره)؟ قال: محمد صلی الله علیه وآله، قلت (کمشکاة)؟ قال: صدر محمد صلی الله علیه وآله، قال: قلت: (فیها مصباح)؟ قال: فیه نور العلم یعنی النبوة، قلت: (المصباح فی زجاجة)؟ قال: علم رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) صدر الی قلب علی علیه السلام، قلت: (کانها)؟ قال: لای شئ تقرا کانها، فقلت: فکیف جعلت فداک؟ قال: کانها کوکب دری قلت: (یوقد من شجرة زیتونة مبارکة لا شرقیة ولا غربیة)؟ قال: ذلک امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب (علیهالسّلام) لا یهودی ولا نصرانی، قلت: (یکاد زیتها یضئ ولو لم تمسسه نار)؟ قال: یکاد العلم یخرج من فم العالم من آل محمد من قبل ان ینطق به قلت: (نور علی نور)؟ قال: الامام فی اثر الامام علیه السلام». «و گواه بر صحت روایت و مطلب قبل، این روایت است که ابراهیم بن هارون هیتی در مدینه السلام برای ما نقل کرد که محمد بن احمد بن ابیالثلج گفت: حسین بن ایوب از محمد بن غالب از علی بن الحسین از حسن بن ایوب از حسین بن سلیمان از محمد بن مروان ذهلی از فضیل بن یسار نقل کرد که به امام صادق (علیهالسّلام) گفتم: آیه شریفه «خدا نور آسمانها و زمین است» (به چه معناست؟) فرمود: خدای عزیز و والا مقام اینچنین است. عرض کردم: (مثَل نور خدا) یعنی چه؟ فرمود: حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عرض کردم: مانند چراغدان؟ فرمود: یعنی سینه و قلب حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عرض کردم: (در آن چراغی است)؟ فرمود: یعنی در آن نور علم نبوّت است. عرض کردم: (چراغ در شیشهایست) یعنی چه؟ فرمود: یعنی علم نبیّ اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به قلب علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) صادر گردید. عرض کردم: (گویا آن)؟ حضرت فرمود: چرا چنین میخوانی؟ عرض کردم پس چگونه است فدایت شوم؟ فرمود: گویا آن ستاره درخشانی است. عرض کردم: (از درخت پر برکت زیتون نور میگیرد که نه شرقی و نه غربی است) یعنی چه؟ فرمود: آن علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) است که نه یهودی است و نه مسیحی. عرض کردم: (نزدیک است روغن آن نور دهد گرچه آتشی بدان نرسیده باشد) فرمود: یعنی نزدیک است که علم از دهان عالم آل محمد خارج شود هرچند آغاز به سخن نکرده باشد. عرض کردم: (نوری بر نور)؟ فرمود: یعنی امامی در پی امام دیگر (علیهالسّلام)» [۲۶]
صدوق، محمد بن علی، متوفای ۳۸۱ق، التوحید، ص۱۵۸، تصحیح و تعلیق:سیدهاشم حسینی تهرانی، قم، انتشارات جامعه مدرسین، بی تا.
بنابراین «ابراهیم بن هارون الهیتی» نیز مورد وثوق میباشد چراکه مرحوم صدوق روایت او را –که استادش در حدیث است- به عنوان گواه بر صحت روایت دیگری عنوان میکند. در درستی این تفسیر از آیه نور، روایت «ابراهیم بن هارون الهیتی» ما را کفایت میکند. ۳.۳ - اثبات فضیلت اهلبیت در منابع اهلسنتروایت کتاب «مناقب علی بن ابیطالب (علیهالسّلام): ابنمغازلی شافعی در کتابش مناقب علی بن ابیطالب، حدیث زیبایی به مضمون احادیث شیعه روایت میکند که آن را مورد بررسی قرار میدهیم: «اخبرنا احمد بن محمد بن عبد الوهاب اجازة انّ ابا احمد عمر بن عبدالله بن شَوذَب اخبرهم قال: حدثنا محمد بن الحسن بن زیاد حدّثنا احمد بن الخلیل بِبَلخ حدّثنی محمد بن ابی محمود حدّثنا یحیی بن ابی معروف حدّثنا محمد بن سهل البغدادی عن موسی بن القاسم عن علیّ بن جعفر قال: سالت ابا الحسن (علیهالسّلام) عن قول الله عزّ وجلّ (کَمِشْکاة فِیها مِصْباحٌ) قال: " المِشکاةُ " فاطمة، " و المصباح " الحسن. و الحسین " الزّجاجة " (کانّها کَوکبٌ دُرِّیٌّ) قال: کانت فاطمة کوکباً دُریّاً من نساء العالمین (یُوقَدُ مِن شَجَرَة مُبارَکَة) الشّجرة المبارکة ابراهیم (لا شَرقیّة ولا غَرْبیّة): لا یهودیة ولا نصرانیة (یکادُ زَیتُها یُضِیءُ) قال: یکاد العلم ان ینطق منها (ولَوْ لم تَمْسَسْهُ نارٌ). (نور علی نور) قال: فیها امام بعد امام (یَهدِی الله لِنُورِهِ مَنْ یَشاءِ) قال: یهدی الله عزّ و جلّ لولایتنا من یشاء». «احمد بن محمد بن عبدالوهاب به ما خبر داد که ابا احمد عمر بن عبدالله بن شوذب به آنها خبر داده محمد بن حسن بن زیاد از احمد بن خلیل در بلخ از محمد بن ابیمحمود از یحیی بن ابیمعروف از محمد بن سهل بغدادی از موسی بن قاسم از علی بن جعفر نقل کرد که گفت: از ابا الحسن درباره آیه شریفه مانند چراغدانی که در آن حباب باشد سوال کردم فرمود: چراغدان حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) هست و حباب حسن و حسین (علیهمالسلام) هستند. شیشه گویا مانند ستارهای درخشان است. فرمود: فاطمه (سلاماللهعلیها) ستارهای درخشان است از زنان عالمیان. نور میگیرد از درخت پر برکت درخت پربرکت ابراهیم (نه شرقی و نه غربی است) یعنی نه یهودی و نه مسیحی است (نزدیک است که روغنش نور دهد) یعنی نزدیک است که علم از آن به سخن درآید (گرچه آتشی بدان نرسیده باشد) (نوری بر نور) یعنی در آن امامی پس از امام (خدا هرکه را بخواهد به نور خود هدایت میکند) فرمود: یعنی خدا هر که را بخواهد به ولایت ما هدایت میکند.» ۳.۳.۱ - شخصیت ابنمغازلی از دیدگاه علمای اهلسنتسمعانی پیرامون شخصیت وی چنین مینویسد: «کان فاضلا عارفا برجالات واسط و حدیثهم و کان حریصا علی سماع الحدیث و طلبه» «ابنمغازلی فاضل و عارف به دانشمندان حدیث شهر واسط و احادیث آنها بود و بسیار مشتاق شنیدن حدیث و دریافت آن بود.» محمد بن عبدالله الحضرمی نیز او را چنین میستاید: «کان محدثا یسند الیه فی زمانه، روی عنه الکثیر، و هو عن جماعة، و کان ثقة امینا، صدوقا معتمدا فی منقولاته مسندا الیه فی مرویاته، له کتب منها... کتاب فی مناقب سیدنا علی کرم الله وجهه، جمع فیه فاوعی، نقل فیه عن ثقات الرواة.» «محمد بن عبدالله الحضرمی میگوید: ابنمغازلی محدّثی بود که در زمان خودش به گفتارش استناد میشد. افراد بسیاری از او روایت نقل کردند و او نیز از افراد بسیاری روایت نقل کرد. او مورد وثوق و امانتدار بود. بسیار راستگو و در آنچه نقل میکرد، مورد اعتماد بود. در روایاتش مورد استناد و اطمینان بود. کتابهایی دارد که از جمله آنها کتابی است در مناقب آقایمان حضرت علی (کرماللهوجهه) که در آن مطالب مهمی را جمعآوری کرده و در آن از راویان مورد وثوق و مطمئن روایت نقل میکند.» [۲۹]
حسینی میلانی، سیدعلی، نفحات الازهار، ج۷، ص۱۳۸، ناشر:مولف، اول، ۱۴۱۴ق. به نقل از المیزان القاسط، ص۱۹.
۴ - بررسی اعتبار تفسیر البرهان و نورالثقلین و بیانالسعادهسه کتاب تفسیری را از جهت اعتبار بررسی میکنیم. ۴.۱ - تفسیر البرهانکتاب «البرهان فی تفسیر القرآن» تالیف علامه «سیدهاشم بحرانی» (م. ۱۱۰۷ق.) است. این کتاب، تفسیر قرآن کریم به روش حدیثی است و مولف آن، آیات قرآن را بر اساس احادیث اهل بیت (علیهمالسّلام) تفسیر کرده است. بدینصورت که احادیث پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان (صلواتاللهعلیهم) که در ذیل هر آیه از سورههای قرآن نقل شده را جمعآوری و بیان کرده است. همانگونه که قصد اصلی علامه مجلسی (رحمةالله) در کتاب بحار الانوار جمعآوری و حفظ گنجینه روایات اهلبیت (علیهمالسّلام) بوده، قصد مرحوم سیدهاشم بحرانی نیز جمعآوری روایات ذیل هر آیه بوده است. بنابراین احادیث این کتاب نیز مانند سائر کتب روایی نیازمند بررسی سندی و دلالی است. شخصیت مولف بزرگوار آن نیز ممتاز و مورد اعتماد بزرگان است، چنانکه علامه شیخ یوسف بحرانی که از فقهای بزرگ قرن ۱۲ (م. ۱۱۸۶ق) و صاحب کتاب «الحدائق الناضره» است ضمن ستودن مولف کتاب البرهان، درباره شخصیت او میگوید: «انه کان فاضلا محدثا جامعا متتبعا للاخبار بما لم یسبق له سابق سوی شیخنا المجلسی، و قد صنف کتبا عدیدة تشهد بشدة تتبعه و اطلاعه» «قطعا علامه سیدهاشم بحرانی، فاضل، محدّث جامع، محقق و جوینده اخبار و احادیث است بهطوری که غیر از استاد ما مجلسی، کسی دیگر از او سبقت نگرفته است و کتابهای زیادی تالیف کرده که همگی گواه بر شدّت و دقت تتبّع و اطلاع اوست.» [۳۰]
البحرانی، یوسف بن احمد، متوفای۱۱۸۶ق، لوءلوء البحرین، ص۶۰، تحقیق و تعلیق: بحر العلوم، سید محمد صادق، مکتبة الفخری، اول، ۱۴۲۹ق.
در مجموع کتاب تفسیری «البرهان» کتابی مطمئن و مورد اعتماد است که خالی از آراء و نظریات شخصی و یا تفسیر به رای است چراکه اساس آن احادیث اهل بیت (علیهمالسّلام) است. البته همانطور که گذشت، احادیث این کتاب نیز مانند سائر کتب روایی نیازمند بررسی سندی و دلالی میباشد. ۴.۲ - تفسیر نورالثقلیناین تفسیر نیز تفسیر روایی و مبتنی بر احادیث معصومان (علیهمالسّلام) است که توسط «عبد علی بن جمعه حویزی» (م. ۱۱۱۲ق.) در قرن ۱۲ هجری قمری نگاشته شده است. مرحوم حویزی ادیب، شاعر و عالم توانا از منطقه خوزستان بوده است و از آنجا که تفسیر وی (نور الثقلین) مبتنی بر احادیث معصومان و خالی از تفسیر به رای است، تفسیری متین، متقن و معتبر بشمار میآید. مرحوم شیخ حرّ عاملی که از فقها و محدّثان شیعه است، در کتاب امل الآمل درباره مرحوم حویزی مینویسد: «الشیخ الجلیل عبد علی بن جمعة العروسی الحویزی ساکن شیراز. کان عالما فاضلا فقیها محدثا ثقة ورعا شاعرا ادیبا جامعا للعلوم والفنون، معاصرا، له کتاب نور الثقلین فی تفسیر القرآن اربع مجلدات احسن فیه واجاد، نقل فیه احادیث النبی و الائمة (علیهمالسّلام) فی تفسیر الآیات من اکثر کتب الحدیث ولم ینقل فیه عن غیرهم، وقد رایته بخطه و استکتبته منه.» «شیخ جلیلالقدر، عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، ساکن شیراز، دانشمندی فاضل و فقیه و محدّثی مورد وثوق و با تقوا و شاعری ادیب و جامع علوم و فنون و معاصر (عصر شیخ حرّ عاملی) است. کتابی به نام نور الثقلین در تفسیر قرآن دارد که چهار جلد است و در آن مطالب نیکو و خوبی آورده است. احادیث پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و ائمه (علیهمالسّلام) را در تفسیر آیات قرآن از بیشتر کتابهای حدیثی نقل کرده است و از غیر ایشان چیزی نقل نکرده است و من (حرّ عاملی) آن را با خط خود او (حویزی) دیدم و از روی آن نوشتم.» احادیث این کتاب نیز مانند سائر کتب روایی نیازمند بررسی سندی و دلالی است. ۴.۳ - تفسیر بیانالسعادهمولف این تفسیر، سلطان محمد گنابادی (۱۲۵۱- ۱۳۲۷ق) ملقب به سلطان علیشاه، از اقطاب فرقه گنابادیه صوفیه است. مولف، تفسیر خود را در اوائل قرن چهاردهم به پایان رسانده و میتوان گفت که این تفسیر نخستین تفسیر عرفانی است که در آن همه سورهها و آیات قرآن کریم تفسیر شده است. با این وجود، تفسیر بیان السعاده تفسیر قابل اعتمادی برای شیعه بشمار نمیآید. برخی دیدگاههای نادرست و خطاهای فاحش مولف در تفسیر بیان السعاده آن را از درجه اعتبار نزد شیعه ساقط نموده است از جمله آنها: اعتقاد به وحدت وجود است. سلطان علی شاه گنابادی در تفسیر خود اعتقاد به وحدت وجود دارد و تمام عالم را خدا میداند! به عنوان مثال در ذیل سوره توحید میگوید: «و لم یولد و لم ینفصل هو من شیء من الاشیاء فانه لا شیء غیره حتی یکون هو منفصلا منه و مباینا له» «و از چیزی از اشیاء تولید نشده و جدا نشده پس بدرستی که در عالم چیزی جز او نیست تا از آن جدا و غیر از آن باشد.» [۳۲]
گنابادی، سلطان محمد، متوفای ۱۳۲۷ق، ترجمه: رضاخانی، محمدآقا، ریاضی، حشمت الله، متن و ترجمه تفسیر بیان السعاده، ج۱۴، ص۹۶۶، رضاخانی، محمدآقا، ۱۳۷۹ش.
همچنین در ذیل آیه شریفه «و قضی ربّک الا تعبدوا الّا ایّاه» میگوید: «پس انسان در عبادت اختیاری که برای شیطان میکند مانند شیطان پرستها یا عبادتی که برای جنّ انجام میدهد مانند کاهنان و پیروان جنّ یا عبادتکننده عناصر مانند بعضی از زرتشتیها یا آب و هوا و زمین موالید پرست مانند وثنیها یا آنان که سنگ و درخت و نباتات را میپرستند یا مانند پرستش حیوانات به توسط سامریها یا بعضی از هندیها و مثل جمشیدیها فرعونیان که انسان پرست بودند و اقرار بر الوهیت او داشتند یا مثل بعضی از صابئیها (ستاره پرستها) یا ملائکه پرستها و نیز همانند بیشتر هندیها از جمله آنهایی که قائل به پرستش ذَکر و فرج انسان (آلت تناسلی مرد و زن) هستند مثلا بعضی از آنها قائل بر پرستش ذکر «مهادیو» ملائکه بزرگ و فرج زن او هستند همه اینها بدون اینکه بفهمند خدا را عبادت میکنند، چون همه معبودها، مظاهر خدای تعالی به تناسب اسمای او هستند و لذا گفته شده: اگر مومن بدانستی که بت چیست •••• یقین کردی که دین در بتپرستی است. اگر کافر ز بت آگاه بودی •••• چرا در دین خود گمراه بودی [۳۳]
گنابادی، سلطان محمد، ـ متوفای ۱۳۲۷ق ـ، ترجمه: رضاخانی، محمدآقا، ریاضی، حشمت الله، متن و ترجمه تفسیر بیان السعاده، ج۸، ص۲۵۱ - ۲۵۲، رضاخانی، محمدآقا، ۱۳۷۹ش.
بنابراین، دو تفسیر «البرهان» و «نور الثقلین» از تفاسیر معتبر شیعه بوده ولی تفسیر «بیان السعاده فی مقامات العباده» تفسیر غیر معتبر است. ۵ - پانویس۶ - منبعموسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «آیا در تفسیر آیهی نور، فضائلی برای اهل بیت (علیهمالسّلام) نقل شده است؟». ردههای این صفحه : روایات فضائل اهلبیت | شبهات اهلسنت | شبهات وهابیت | فضائل اهلبیت در قرآن | مباحث تفسیری | مباحث حدیثی
|